بعد از حدود دوماه برای ادامه سربازی به شهر خودم منتقل شدم و به عنوان مسئول دبیرخانه فرهنگی اجتماعی قسمت فرهنگی سپاه ناحیه نهاوند معرفی شدم،و در کنار مسئولین بزرگ و مهربان و دوست داشتنی و مقرراتی همچون حاج محمد بهشتی خواه و سرگرد علی فریادرس و سروان میثم رحیمی و سروان بهمن سیاوشی خدمتم را به زندگی در کنار این دوستان عزیز ادامه دادم و با لطفی که سربازان این قسمت به بنده داشتند به عنوان نماینده سربازان این قسمت مرا معرفی می کردند،گرچه در میان این سربازان می توان به دوست خوبم و استاد دانشگاه دکتر فرزاد شمس اشاره نمود،گرچه به دلیل مرتب بودن بیش از حد در صبحگاه مشترک معمولا به عنوان ارشد سربازها در صف انتخاب می شدم اما سربازها از من فاصله می گرفتند به دلیل اینکه لباس های من هر روز اتو زده و پوتین هایم هر روز به قدری براق می شد که به دلیل این مرتبی معمولا توسط قرارگاه قضایی و انضباطی مورد تشویق قرار می گرفتم اما اینطور هم نبود در اذیت کاری های زمان سربازی از قافله اذیت کارها عقب بمانم تا جایی که برای بودن با آنها به همراه آنها به یک هفته ممنوع الخروجی با بقیه ی افسران و درجه داران وظیفه تنبیه شدیم که در پایان یک هفته کسی تمایل خانه رفتن را نداشت.
" border="0">