بالاخره در اول شهریورماه سال 89 به خدمت سربازی اعزام شدم و از پس از تقسیم نیروها در فرماندهی سپاه انصارالحسین (ع) استان همدان مشغول به خدمت مقدس سربازی گشتم نکته جالبی که برای من همیشه یادآوری می شود در دوره ای که در سپاه منطقه بودم این است که من و برادر بزرگم که اواخر دوره سربازی ایشان بود در یک پادگان،یک قسمت و یک اتاق خدمت کردیم البته کوتاه مدت،چون من جانشین برادرم بودم حکم من به عنوان مسئول سالن همایشات شهید امیدی سپاه انصارااحسین رقم خورد،گرچه بسیار وظیفه سنگین و سختی بود اما چاره ای نبود چون سرباز بودیم و وظیفه داشتیم.در مدت حدود دو ماه در سپاه انصار خدمت کردم و با دوستان عزیزی که در آن مقطع زمانی پیدا کردم خاطراتی به یاد ماندنی را رقم زدیم از جمله جشن تولدی که در آسایشگاه ما که آسایشگاه افسران نام داشت گرفتیم و خاطراتی شیرین و فراموش نشدنی دیگر...
" border="0">